۱۳۸۹ مرداد ۸, جمعه

از افسانه حسن و محبوبه تا نوبت عاشقی یک نسل سوخته

گفتم آهن دلی کنم چندی
ندهم دل به هیچ دلبندی
سعدیا دور نیک نامی رفت
نوبت عاشقیست یک چندی

باید خیلی عاشق باشی که که عاشقی دیگر از عاشقانه هایت بگوید . باید خیلی عاشق باشی که که در این روزها که عاشقی ها را از کتابها خط می زند عاشقانه های تو در دلها بماند . باید خیلی عاشق باشی که در این روزهای سخت دلی ، عاشقانه های تو در چشمها برق بیندازد . اگر پدران و مادران ما ، در روزگار کلاه مخملی ها از افسانه عاشقی حسن و محبوبه آرمان انقلابی می ساختند در این سالهای بی روح ، خط قرمز عاشقی تمام روزگار جوانی مان را چشم انتظار ساخته بود تا مردی از شهر برون آید و کاری بکند . امروز اما ، حدیث خلوتهای نسلی که دایره های تنگ تحمیلی ، عاشقانه هایش را نجوهای آرامی کرده بود فریادی شده است که دلهای قومی را می لرزاند . گروهی را به شوق پر کشیدن و جمعی را از ترس عیان شدن دوست داشتن .




۱ نظر:

  1. سلام، ما هم وبلاگی داریم، گاهی چیزی می نویسیم، سری بزنید مفتخر میشیم. مخلص.
    havayetehran.wordpress.com

    پاسخحذف